به گزارش ایسنا، بررسی میزان فروش فیلمهای سینمایی در ماهها و حتی یکی دو سال گذشته حکایت از کمتر شدن تعداد تماشاگران سینما نسبت به گذشته دارد.
برای این مساله دلایل مختلفی مطرح میشود، اما بسیاری از سینماداران یکی از مهمترین و شاید اصلیترین دلیل این فروش کم و بحرانی شدن وضع سینما را، نبود داستان و فیلمنامه قوی و جذاب میدانند.
از سوی دیگر عدهای معتقدند دلیل نبود فیلمنامه خوب، به نبود یک جایگاه درست برای فیلمنامهنویسان مستقل درسینما مربوط میشود، چرا که یک نگاه گذرا به نام نویسنده و کارگردانهایی که در همین 6 ماههی اخیرفیلماشان اکران شده، نشان میدهد که تعداد فیلمهایی که نویسنده مستقل داشته و البته به فروش خوبی هم دست یافتهاند به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، بماند که فیلمهای دارای یک کارگردان و نویسنده هم چندان اوضاع خوشی در بخش فروش نداشتهاند.
در این راستا و در آستانه 21 شهریور ماه روز سینما نظر چند تن از سینماگرانی را که کارگردان و فیلمنامهنویس بوده یا اینکه به طور مشخص در حوزه فیلمنامه نویسی فعالیت میکنند جویا شدهایم و اگرچه آنها نیز نبود داستان خوب در سینمای ایران را تایید میکنند، اما معتقدند استقبال نکردن مردم از فیلمها، فقط به این دلیل نیست.
مصطفی کیایی: اگر این خط قرمزها سلیقهای نباشد بهترمیتوانیم کار کنیم
کارگردان و فیلمنامهنویس «ضد گلوله» با بیان این که قبول دارد عمدهی ضعف در کم بودن میزان استقبال از فیلمها، نبود قصههای قوی و متفاوت است، گفت: البته این مساله فقط به نویسنده مربوط نمیشود و شرایط جامعه و نیز شرایط بستهای که باعث میشود نویسنده ریسک کمتری در انجام کارش داشته باشد، هم دخیل هستند.
کیایی اظهار کرد: در حال حاضر فیلمنامهنویس در سینمای ایران مفهومی ندارد، چون جایگاه آن چنانی ندارد. یکی از نشانههای بارز این موضوع، دستمزد پایین فیلمنامهنویسها است.
این در حالی است که در سینمای دنیا علاوه بر سینماگران مولف که خودشان فیلمنامهنویس هستند، گاهی یک گروه تخصصی فیلمنامهنویس وجود دارد که آنها طرح یا فیلمنامه خود را به کارگردان یا تهیه کننده میدهند.
او با اشاره به این که فیلمنامهنویسان مستقل در دنیا جایگاه ویژهی خود را دارند، ادامه داد: با این حال در ایران این جایگاه آن طور که باید نیست.
هرچند درباره خودم همیشه تصور میکنم، فیلمنامهای را که خودم نوشته باشم بهتر میتوانم اجرا کنم و راندمان بالاتری هم دارم.
کیایی در ادامه خاطر نشان کرد: خوب است سینمای ما به سمت تخصصیتر شدن برود و فیلمنامهها گروهی و تخصصی نوشته شوند، اما نکته مهم این است که باید بستری برای اعتمادسازی به وجود آید، چون قطعا در این کشور چارچوبهایی برای خط قرمزها وجود دارد و اگر این خط قرمزها سلیقهای نباشد، بهتر میتوانیم کار کنیم.
حامد محمدی: کلید اصلی تهیهکننده است
نویسنده «حوض نقاشی» هم گفت: به نظر میرسد صدور یک حکم کلی و فراگیر با این مضمون که چنانچه فیلمنامهنویس و کارگردان یک فیلم دو نفر باشند، باعث فروش یک فیلم یا به عبارتی بهتر دیده شدن و جذب مخاطب میشود یا اینکه اگر کارگردان و نویسنده، یک شخص باشد باعث شکست یا عدم اقبال از فیلمی میشود، یک فرضیه پرخطا است.
حامد محمدی افزود: اگر مصداق چنین پدیدههایی را در سینمای معاصر بررسی کنیم، نمونههای مختلفی از هر دو گونه شاهدیم که در اقبال عمومی و اکران سینماها مخاطب داشتهاند؛ یعنی به نظر نمیرسد این موضوع که الزاما نویسنده میبایست از کارگردان جدا باشد یا حتما کارگردان و نویسنده یک فیلم یک شخص باشند، نقش مهمی در فروش یا عدم فروش یک فیلم داشته باشد.
وی اضافه کرد: شاید ذکر نکتهای در این باره پربیراه نباشد که بالاخره دو عقل یا دو دیدگاه یا دو اندیشه در کنار هم بهتر و چالشیتر عمل میکند و اگر موضوع خاص یا طرح ویژهای با توافق و نظر کارگردان که قواعد تصویر را احتمالا بیشتر از نویسنده میشناسد، در کنار نویسندهای که با قواعد درام و قصهگویی و شخصیتپردازی آشناتر است، شاید نتیجهای کاملتر از وقتی که یک کارگردان به تنهایی تمام این مراحل را عمل میکند، دربرداشته باشد.
حال اگر کار نویسنده، به عنوان فیلمنامهنویس همکار یا مشاور هم باشد، شکی نیست نتیجه جذابتری را چه در خود اثر و چه در جذب مخاطب شاهد خواهیم بود، اما حضور یک کلید اصلی در حل همه این ماجرا، شاید کار تحلیل را راحت کند و آن هم حضور تهیهکنندهای است که عناصر یک فیلم را درست انتخاب کرده باشد؛ حال چه نویسنده و کارگردان یکی باشد، چه دونفر.
وی ادامه داد: اگر نمونههای موفق در سینمای جهان را فهرستوار بنگریم و به معدل فیلمهای پرفروش جهان به صورت کلی نگاه کنیم، میبینیم که وجود چند عنصر ابتدایی مثل ایده و طرح فیلمنامه و مدیریت صحیح تهیهکننده یا طراح فیلمنامه در کنار فیلمنامهنویس و کارگردان مستقل و بعد هم تیم بازیگران و عوامل فنی و ...، نتیجه مطلوب و قابل قبولتری داشته است.
محمدی خاطرنشان کرد: اگر بحث فقط تولید یک اثر هنری باشد که دغدغه و دلمشغولی یک هنرمند بوده یا نهادی دولتی بخواهد صرفا در مورد یک مضمون یا مفهومی، فیلم تولید کند، همه این فاکتورها عموما فراموش میشوند و فقط بر یک چیز که همان تولید اثر است متمرکز می شوند و کاری به بعد از ساخت یا دیده شدن اثر نخواهند داشت؛ چرا که در این موارد صرفا ساخت فیلم مهم است و فروش یا حتی عدم نمایش فیلم خیلی محلی از اعراب ندارد.
او تاکید کرد: با این حال، سینما به معنای عام، یعنی هم فیلم و هم مخاطب، تابع فرمول و فرضیه و قواعد ریاضی نیستند که همیشه ترکیبهای عناصری با هم تابع یک قاعده منظم بشود، اما وقتی مردم و سینما را درست بشناسیم، میتوان فیلمی تولید کرد که هم سینما باشد و هم مردم از دیدنش لذت ببرند و هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
شیخ طادی: یک بارهم باید از مردم پرسید که چرا...؟
کارگردان و فیلمنامه نویس «روزهای زندگی» درباره این که آیا حضور فیلمنامهنویس مستقل در فیلمهای سینمایی مؤثر است، گفت: این مساله قاعده و اصل نیست و نمیتوان چهارچوبی را برای آن در نظر گرفت.
البته در بسیاری از کشورهای دنیا نویسندهها به صورت مستقل فعالیت میکنند و ما هم نویسندگان مستقل خوبی در ایران داریم، اما وقتی یک کارگردان فیلمنامهای را خودش مینویسد آن را طوری طراحی میکند که بتواند اجرا کند یا گاهی موضوعاتی را در نظر دارد که شاید هیچ نویسندهای سراغ آن نرود.
شیخطادی ادامه داد: با این حال در بررسی فروش پایین فیلمها و نقش فیلمنامه در این اتفاق باید به این مساله توجه کنیم که بسیاری از عوامل صنفی و اجتماعی روی فیلمها تاثیر دارند؛ یعنی وضعیت روحی و روانی یک فیلم نامهنویس که تاثیر گرفته از وضعیت اقتصادی و سینمایی میتواند باشد، روی فیلمنامهای که نوشته میشود اثر دارد.
وی توضیح داد: گاهی به دلیل شرایط اقتصادی، یک فیلمنامه نویس مجبور میشود نگارش چند فیلمنامه را برعهده بگیرد که به این ترتیب از کیفیت آنها کاسته میشود. گاهی هم سینماداران بر ساخت فیلم و حتی نوشتن فیلمنامه تاثیر میگذارند، چون بیشتر به دنبال بازیگر یا موضوعهای خاصی هستند که به فروش فیلم کمک کند.
شیخ طادی اضافه کرد: علاوه بر اینها نباید فراموش کنیم که ما آثار خوبی داریم که باز هم فروش خوبی ندارند، چون نقش تبلیغات و حتی نقش خود مردم در فروش یک فیلم اهمیت دارد. وقتی مردم فیلم سخیفی را میبینید، نمیشود از آنها ایراد نگرفت و یک بار هم باید به مردم اعتراض کرد که چرا چنین فیلمهایی را میبینید؟
راستین: در ایران زیرساخت چند فیلم پرفروش در یک سال را نداریم
شادمهر راستین با اشاره به این که اگر سینماداران، نبود فیلمنامهی خوب را یکی از دلایل فروش پایین فیلمها معرفی کنند، باید دید که آیا آنها خودشان تمام استانداردها برای یک نمایش خوب را ایجاد کردهاند یا خیر؟ گفت: علاوه بر سالنهای سینمایی مگر سیستم اطلاع رسانی درستی داریم که گفته میشود فروش پایین فیلمها به دلیل بد بودن آنها است؟
او خاطر نشان کرد: قرار بر این بود که سینمای فرهنگی ایجاد شود، اما در حاضر مشکلی در جامعه وجود دارد و آن هم نبود علاقه به چنین محصول فرهنگیای است. ما باید ابتدا بررسی کنیم که چه محصول فرهنگی در ایران طرفدار دارد تا بعد ببینیم آیا فقط فیلمهای سینمایی، میان این محصولات جایگاه خوبی ندارند.
راستین با اشاره به دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «یه حبه قند» که فروش بالایی داشتند، تاکید کرد: ما اصلا در ایران این زیرساخت را که در یک سال چند فیلم پرفروش داشته باشیم، نداریم که این هم خود قابل بررسی است.
این فیلم نامهنویس ادامه داد: یک جای این چرخه معیوب است و آن هم این است که انتظار مردم از سینما پایین آمده و در واقع مخاطب به سینما اعتمادی ندارد.
این موضوع که چرا مردم با سینمای ایران مشکل پیدا کردهاند وهر فیلمی را نمیبینند اهمیت زیادی دارد که باید آسیبشناسی شود.
راستین گفت: شرایط فیلم سازی به گونهای شده که حتی با حضور بازیگران خاصی هم نمیتوان تصوری ازیک فیلم ساخته شده داشت، یعنی برای خانوادهای که تصور میکند با حضور یک بازیگر خاص میتواند فیلم مورد علاقه و اطمینان خود را ببیند، تضمیمی نیست که تصوراتاش کاملا برعکس از آب در نیاید.
به این ترتیب هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد و مخاطب همیشه در مواجهه با فیلمها با یک هندوانه در بسته روبرو است.
او با بیان این که الان آنچه در سینمای ایران دیده میشود چهره آرایش کرده خانمها است، اظهار کرد: این اتفاق پیامد هشت سال مدیریتی است که در سینما داشتیم به طوری که سینمای ما در سطح برنامههای ماهواره پایین آمده است.
وی با تاکید بر این که سینما محصولی است که به تبلیغات نیاز دارد، گفت: گره تمام این ماجراها به دست مردم باز میشود که بخواهند یک سینمای صنعتی داشته باشند.
راستین افزود: مشکل سینمای ما سینمای هنری نیست، چون آنها در جشنوارهها شرکت میکنند و علاقهمندان خود را دارند.
شکل ما سینمای تجاری است که اکنون درحال ورشکستگی است و این دقیقا همان چیزی است که در این هشت سال میخواستند اتفاق بیفتد تا حتی سینمای هنری هم اقبال خود را از دست بدهد.
جابر قاسمعلی: نگاه غلط به فیلمنامه در فروش کم فیلمها اثرگذار است
نویسنده فیلم «تلفن همراه رئیس جمهور» نیز درباره نقش فیلمنامه در میزان فروش پایین فیلمهای سینمایی بیان کرد: این درست است که برخی دوستان میگویند مساله اصلی در فروش کم فیلمها، نبود داستان خوب است، اما این همه ماجرا نیست.
گاهی قصه خوبی هم داریم که متاسفانه به غلط به آن نگاه میشود و منظورم از غلط، در وهله اول درک درست کارگردان و تهیهکننده از فیلمنامه است.
او گفت: وقتی فیلمنامهای آشکارا گرایش اجتماعی دارد، اما به دلیل عدم دانش و تجربه فیلمساز یا حتی تهیهکننده، آن اثر اجتماعی به یک ملودرام تبدیل میشود، به همان نگاه غلط میرسیم که در نهایت در میزان فروش هم میتواند اثرگذار باشد.
وی ادامه داد: البته پارامترهای دیگری هم در اینباره وجود دارد؛ به طوری که این نگاه غلط در انتخاب بازیگران هم تسری پیدا میکند.
گاهی فیلمنامهای نوشته میشود که آشکارا جنس بازی خاصی را میطلبد اما از آنجا که دوستان سازنده برای فروش بیشتر به دنبال گروه خاصی از بازیگران هستند و اتفاقا آنها سنخیتی با فیلمنامه ندارند، باعث میشوند که حاصل کار یک مجموعه شترگاو پلنگی شود که تماشاچی را جذب نمیکند.
قاسمعلی با اشاره به این جمله «بیلی وایلدر» که یک کارگردان خوب قرار نیست الزاما یک کارگردان درجه یک باشد بلکه مهم این است که بتواند فیلمنامه را خوب بخواند، ادامه داد: کارگردان باید درک درستی از سبک، ژانر، فضا و لحن فیلمنامه داشته باشد، اما اشکال همینجا به وجود میآید که فیلمنامهنویس از کار خود یک تصور دارد و فیلم ساز یک تصور دیگر.
وی افزود: در کنار این مسائل، این روزها به سختی یک سرمایهگذار برای تولید فیلم پیدا میشود و وقتی هم که پیدا میشود، متاسفانه میخواهد در تولید سود ببرد به همین دلیل شاهدیم که از کیفیت فیلم، دستمزد عوامل و حتی زمان ساخت فیلم کاسته میشود.
رئیس کانون فیلم نامهنویسان درباره تاثیر حضور یک فیلمنامهنویس مستقل در فیلم سینمایی توضیح داد: وحی منزل نیست که حتما یک فیلمنامهنویس مستقل خوب، بتواند باعث خوب شدن کار بشود.
فیلمهایی را هم سراغ داریم که خود کارگردان، فیلمنامه خوبی را نوشته است، اما به عنوان عضوی از صنف فیلمنامهنویسان میگویم که مهم، وجود یک فیلمنامهنویس مستقل نیست بلکه وجود یک تهیه کننده درست، مهم است.
او گفت: اگر سیستم تولید فیلم در سینمای ایران به الگوی سینمای صنعتی آمریکا نزدیک شود اتفاقات خوبی خواهد افتاد، چون در تعریف الگوی سینمای آمریکا هر کسی به طور مشخص در جای خود ایستاده و این به قدرت مدیریت تهیهکننده برمیگردد که متاسفانه تهیهکنندههای ما فاصله نجومی با تهیهکنندههای آمریکا دارند.
قاسمعلی در پایان تاکید کرد: وقتی تهیهکننده استاندارد داشته باشیم، او پیش از هر چیز، فیلمنامه حرفهای را خوب میشناسد و میداند کدام داستان را به کدام فیلمنامهنویس و بعد آن را به کدام کارگردان بدهد.
تهیهکننده مثل مربی فوتبال است، قرار نیست مثل دروازهبان یا فوروارد، یک بازیکن حرفهای باشد و در زمین بدود بلکه فقط کافی است، شم درستی از توانمندی تیم خود و حریفش داشته باشد.